klappen
schwaches Verb۱. شدن، میسر شدن، جور شدن، جور درآمدن، درست از آب/ از کار درآمدن، درست/ روبراه شدن، به جایی رسیدن، (با موفقیت) انجام شدن
[hat]; itr. (gut gehen, gelingen)
شد؟ انجام شد؟ درست شد؟ به جایی رسید؟ موفق شدی؟
hat es geklappt?
سعی کردم ولی نشد/ موفق نشدم
ich habe es versucht, aber es hat nicht geklappt
اگر همه چیز جور بشود/ بر وفق مراد پیش برود
wenn alles (gut) klappt
درست می شود [نگران نباش]
(es) wird schon klappen
بعضی اوقات می شود/ درست می شود/ درست از آب در می آید
in manchen Fällen klappt das
(انجام، درست) میشه؟
klappt es?
سعی کردم که او را ملاقات کنم اما متاسفانه (میسر) نشد
ich habe versucht ihn zu treffen, aber es hat leider nicht geklappt
همه چیز بر وفق مراد انجام شد
es hat alles gut geklappt
۲. برگرداندن؛ زدن؛ تا کردن
[hat]; tr. (zusammenklappen, aufklappen usw.)
صندلی را می توان به طرف عقب خواباند/ برگرداند
der Sitz lässt sich nach hinten klappen
در چیزی را بالا زدن (و باز کردن)
den Deckel in die Höhe klappen
یقه ی پالتو را بالا زدن
den Mantelkragen in die Höhe klappen
چیزی را به طرف جلو کج کردن (خواباندن)
etwas nach vorne klappen
۳. (تیلیکی کردن و) بسته شدن، (تقی کردن و) توی قفل افتادن
[hat]; itr. (Tür usw.)
بچه ها درها را به هم می زنند (و ایجاد سر و صدا می کنند)
die Kinder klappen mit den Türen